یک زن

تنها ولی محکم و قوی

یک زن

اینجا فقط ثبت رویدادهاست.
کسی نیستم و چیزی در چنته ندارم.
می نویسم چون آرومم می کنه.
.
هیچ وبلاگی رو خاموش دنبال نمی کنم.
و توی هیچ وبلاگی ناشناس یا به اسم دیگه کامنت نمی زارم.

بایگانی

مشغول کار بودم که دوتا خانم وارد مغازه شدند، هر دو تا مسن و جا افتاده.

 

خیلی شیک و پیک بودن و تر و تمیز و آراسته و بدون هیچ آرایشی.

 

یکی ازونا صورت خیلی صاف و صوفی داشت و خیلی هم خوشگل بود.

 

داشتن با هم صحبت می کردن راجب کرمهای دست و صورت و لوسیون و ...

 

یاد خودم افتادم که یه مدت بود حالا به هر دلیلی زیر پلک چشمم خشکی می زد و گاهی انقد پوستش نازک می شد که نمیشد بهش دست زد.

 

اون خانم مسن با اون سن و سالش انقد با آب و تاب از رسیدگی به پوست صورت و شادابی چهره حرف می زد که وسوسه شدم منم یکم به خودم برسم.

 

سر ظهر که بر می گشتم خونه، سر راه یه سر رفتم مغازه لوازم آرایشی اون نزدیکا که منو می شناختن، یه کرم گرفتم برای پوست صورتم.

 

یکی دو روز بعد از استفاده متوجه شدم چقد پوست صورتم عوض شده. خشکی زیر پلکم برطرف شده بود و نشاط به صورتم برگشته بود. چقد خوب. انگار این خانم باید میومد و بمن میگف که وقتشه یکم به پیرایش پوست و صورتم برسم.

فا نی

خانم عبادی یکی از مشتریای پر و پا قرص منه، خیلی مؤدب، باوقار، و خوش حساب.

.

دیروز وقتی از مغازه می رفتم خونه، توی راه دیدمش که قلاده یه سگ پشمالو دستش بود.

.

طبق معمول خیلی محترمانه و مؤدبانه سلام و احوالپرسی کرد و رفت.

.

من بشدت بدم میاد ازینجور زنهایی که سگ بازی می کنن؛ ولی این زن، احترام گذاری و ادب و خوش حسابی اش قابل تحسینه.

.

که وقتی کار براش انجام میدم بی چک و چونه، محترمانه و مؤدبانه درجا مزدم رو پرداخت می کنه.

.

یه مشتری دیگه هم دارم بنام هدیه. اونم همینطور. خیلی محترم و مؤدب و خوش حسابه. ولی متأسفانه یبار دیدم با سگش اومد مغازه.

.

نمی دونم چیبگم؟

گاهی با خودم میگم خدایا بازم شکرت که روزی ما رو دست اینا دادی.

فا نی

_______________

چند پست قبل، کلی خاک بر سر بعضی مردا ریختم، توی این پست می خوام خاک بر سر بعضی زنها بریزم:

 

خاک بر سر زنهای شوهر داری که با مردهای غریبه و نامحرم ارتباطهای غلط و نامشروع دارند.

 

خاک بر سر زنهایی که شوهرانشون رو رها می کنن و هیچ ارج و بهایی برای اونها قائل نیستن.

 

خاک بر سر زنهایی که نیازهای جنسی شوهرانشون رو در نمی یابن و هیچ توجهی به این بُعد از قضیه ندارن.

 

خاک بر سر زنهایی که به بهای ناچیز خودفروشی می کنن.

 

خاک بر سر زنهای ساده ای که عفت و پاکدامنی شون رو به حراج می گذارن و تن به حرام می دن.

 

خاک بر سر زنهایی که چتهای آلوده و غیر ضروری با مردهای نامحرم و غریبه دارن.

 

خاک بر سر زنهایی که توجه و نگاه و محبتی که بایستی صرف خونواده و همسرشون کنن، نثار نامحرما می کنن.

 

خاک بر سر زنهایی که جلوی دیگران همسرانشون رو سرکوب می کنن و شخصیت اونها رو خرد می کنن.

فا نی

_________________

دیروز بعد مدتها، یکم پول جمع کرده بودم برم یسری  وسایل مورد نیاز مغازه بخرم.

رفتم فروشگاه نزدیک محله مون که آشنا هم بود.

.

وسایلام سنگین شد. 

.

خانم فروشنده از همسرش که همدستش بود خواست تا با ماشین وسایلو برام بیاره.

.

پیرمرد، آدم باصفایی بود.

می گفت من این ماشینو سه سال پیش خریدم چهل میلیون، الآن شده چند میلیارد.

.

چند میلیارد؟؟؟؟

.

یه ماشین چند میلیونی ظرف سه سال شده چند میلیارد.

.

دیشب خواستم کمی خرت و پرت بخرم غذا درست کنم، رفتم سوپر محله، یه دونه، فقط یه دونه هویج، یه دونه فلفل دلمه، کمی قارچ و یه دونه کلم کوچیک خریدم شد 60 هزار تومن.

یجوری خرید کردم که صد تومن نشه.

باید مدیریت کرد.

 .

می دونم که هرچی کار کنم و بدوم محاله صابخونه بشم.

.

وامهای بانکی هم که همش رباست.

.

خیلی هنر کنم جوری کار کنم که بتونم از پس اجاره خونه بر بیام.

.

امیدم فقط خداست و بس.

و او منو کفایت می کنه.

فا نی

______________________

آقای محترم، همسایگی مغازه من، مغازه داره. یه پیرمرد مسن ولی سرحال.

 

از وقتی اومدم این محله، چند بار اومد مغازه و خرید کرد و رفت.

 

به بهانه های مختلف میاد و میره.

 

اما چجوری میاد میره؟

 

یبار اومد مغازه و گفت: سلام، سلام عزیزم سلام، دوستت دارم عاشقتم والسلام.

 

من از تعجب شاخ درآوردم. فکر کردم داره شوخی می کنه.

 

مشغول کارم شدم و محلش ندادم.

 

ولی این محل ندادنها رو انگار نمی بینه.

 

ماجرا چندین بار دیگه تکرار شد.

 

یبار رک و صریح برگشتم بهش گفتم این حرفا ینی چی؟

 

دلیلی نداره به من که یه زن غریبه هستم این حرفا رو بزنید.

 

گفت : خب دوستت دارم دیگه!

خلاصه

یه چن باری هی می گفت شماره مو بدم بهم پیام بدی؟

 

مردک دیوانه.

 

امروز اومد مغازه و گفت: دَش کردی؟ اون دستگاه پوز رو بده کارت بکشم.

 

گفتم: خرید نکردید که بخواین کارت بکشید. لزومی نداره.

 

گفت: دوس دارم خب.

 

دستگاه رو از روی میز کشید سمت خودش، تا اومدم ازش بگیرم خواست دستمو بگیره که کشیدم کنار.

 

من اصلن نگاش نمی کنم. ولی می فهمم که نگاهشو از من بر نمی داره و مدام منتظره نگاش کنم.

 

یه مبلغی کارت کشید و آروم گفت: بین خودمون می مونه. به من اعتماد کن.

و رفت.

 

من این مردک رو باید سرجاش بشونم.

 

حالا چجوری؟

 

باید روش فکر کنم.

 

جالبه که خانمشم دیدم. یبار اومده بود خودشو معرفی هم کرد.

 

واقعاً چطور میشه که مردی با داشتن زن و زندگی و بچه، یه همچین کارایی بکنه اونم در ملأ عام؟

فا نی

_______________________

پیشاپیش خاک بر سر مردهای مارگزیده ای که از ریسمون سیاه و سفید می ترسن.

 

خاک بر سر مردهای بزدلی که حرفشون حرف نیست و اهل ادعا و دروغ و فریب ان.

 

خاک بر سر مردهایی که تصوّرات و توهماتشون رو عقل و خرد می دونن.

 

خاک بر سر مردهای بی منطقی که بی خبر از حقیقتها و واقعیتها، قضاوتهای نادرست می کنن و انگهای مزخرف می زنن.

 

خاک بر سر مردهای مثلاً اصیل و سنّتی که درگیر خرافات و عرف بیخود و مزخرف و قوانین دامنگیرن.

 

خاک بر سر مردهای کثیفی که روابط غلط و نامشروع رو به روابط مشروع و حلال ترجیح میدن فقط بخاطر فرار از تعهدها.

 

خاک بر سر مردهایی که با تکیه بر دانسته های اندک و ناقص شون، حکم صادر می کنن و می تازن و تخریب می کنن.

 

خاک بر سر مردهای ضعیف النفسی که زن ذلیل ان و قدرت تدبیر زن و زندگیشون رو ندارن.

 

خاک بر سر مردهای مظلوم نما و حق به جانب پنداری که قافیه خود و زندگی رو باخته ن.

 

خاک بر سر مردهایی که بیعرضگی خودشون رو می ذارن به حساب زن و جامعه و دیگران.

 

خاک بر سر مردهایی که خشم و کینه های نهفته شون رو سر زنهای مظلوم و معصوم و بی پناه خالی می کنن.

 

خاک بر سر مردهای بی احساسی که به هر بهانه و توجیهی پا روی احساسات و عواطف زنها میزارن.

 

خاک بر سر مردهای بی مسؤولیتی که از حلم و صبوری و گذشت و فداکاری زنها سوء استفاده می کنن.

.

خاک بر سر مردهای زبونباز و چربزبانی که هرجا به وفق مرادشون بود با چاپلوسی و زبون نرم کشش ایجاد می کنن و هرجا به وفق مرادشون نبود با زبون تند و تلخ و تیز، دفع می کنن.

فا نی

____________________

فاطمه، یه چند سالی هست از شوهر بی مسؤولیتش جدا شده و با دخترش کنار مادرش زندگی می کنه.

 

یبار بهش گفتم: فاطمه، تو که خیلی جوونی، چرا ازدواج نمی کنی؟

 

گفت: عمه، خواستگار زیاد دارم ولی مردا زنی که بچه داشته باشه رو به سختی قبول می کنن. منم نمی تونم بچه رو رها کنم که. خودت می دونی باباش سریع رفت زن گرفت. راحت. ولی من که نمی تونم بی خیال دخترم بشم.

 

بهش گفتم: چرا عقد موقت نمیشی؟

 

گفت: اونم دردسرای خودشو داره عمه. مردا فقط دنبال هوس ن.

 

اگه با مردی عقد کنم که زن داره، یجور مکافات داره؛

 

با مردی عقد کنم که زن نداره و مجرده، اونم یجور دردسر داره.

 

بعدم نمی خوام وابسته بشم معلق بمونم.

 

می خوام یکی باشه باهاش عقد دائم باشم. اونم با مردی که زن و بچه داره نمیشه. مردی هم که طلاق گرفته باشه ، بچه نداشته باشه بچه مو نمی خواد. بچه داشته باشه هم اگه پسر باشه با دخترم جور در نمیاد.

 

خلاصه عمه جون، ترجیح دادم تنها بمونم. کار می کنم. دخترمو بزرگ می کنم.

 

حرفاش درست بود.

 

مردی که زن و بچه داره، اگه می تونست زندگی خودشو مدیریت می کرد. 

 

مردی که مجرده، بندرت پیش میاد با زن بچه دار ازدواج کنه.

 

مردی هم که طلاق گرفته از زنش، یا زنش مرده، داستان خاص خودشو داره.

فا نی

_____________

فقط یه زن می تونه برای بچه ها هم پدر باشه هم مادر.

ولی یک مرد هیچوقت نمیتونه مادری رو درک و تجربه کنه.

 

فا نی

_____________

حس خوبی دارم.

رها.

مطلق.

امشب با بچه ها می خوایم جشن بگیریم.

یه جشن ویژه.

فا نی

__________________

تعجب می کنم از آدمایی که به جای حرف و صحبت منطقی و عاقلانه رو در رو ، چشم در چشم، با چند تا چت و پیام بیخود ناقص، با تنش و اضطراب و هیجان و سرکوبگری، لذتها و خوشیها رو تلخ می کنند و فرصتهای طلایی زندگی رو مفت و ارزان از دست میدن.

فا نی