یک زن

تنها ولی محکم و استوار
سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ

شاگرد

________________

سرم به کار گرم بود که یه خانم خوش قد و هیکل و خوش چهره وارد مغازه شد.

 

گفت: خانوم، این حرفه تونو به منم یاد میدین؟

 

گفتم: سخته، علاقه و ابزار و حوصله می خواد.

 

گفت: من خودم کیف می دوختم، کیفای چرمی.

 

گفتم: چه خوب، منم چرمدوزی بلدم، با دست میدوزی؟ چرم طبیعی یا مصنوعی؟

 

گفت: مصنوعی. نه با دست.

 

گفتم: برای چی می خوای حرفه منو یاد بگیری؟

 

گفت: شوهرم سرزنشم میکنه. همش سرم میکوبه که تو هیچ هنری نداری! یه باغ فکسنی داره، میگه ببین فلانی زنش میره باغ کار میکنه، بهش میگم مگه باغ تو مث باغ فلانیه که من برم از صب تا شب کار کنم؟

می خوام یه حرفه و هنر یاد بگیرم دهن شوهرمو ببندم!

 

گفتم: سعی کن حرفه ای یاد بگیری که بتونی درآمد داشته باشی. اونوقت دیگه شوهرت جلوت خم میشه و دیگه کاری باهات نداره. این حرفه سخته، طول می کشه تا به درآمد برسی.

 

اون زن، از من کوچیکتر بود ولی نوه داشت.

کلی هم از دست شوهرش دلش پر بود.

منم حوصله اینجور زنهای غر غرو و پرحرف ندارم، شاگرد میخوام ، ولی اگه بگیرم، کارگر افغانی می گیرم، به چن دلیل.



نوشته شده توسط با نو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

یک زن

تنها ولی محکم و استوار

یک زن

اینجا فقط ثبت رویدادهاست.
کسی نیستم و چیزی هم تو چنته م ندارم.
هرچی می نویسم بر اساس دیده ها و کشیده هاست.
واقعیتهای زندگی.
.
هیچ وبلاگی رو خاموش دنبال نمی کنم.
و توی هیچ وبلاگی ناشناس یا به اسم دیگه کامنت نمی زارم.

در ضمن کامنتهای مجهول فاقد وبلاگ، عدم نمایش زده میشن.

به کامنتهای بی ادب و توهین آمیز هم محل داده نمیشه.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شاگرد

سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ

________________

سرم به کار گرم بود که یه خانم خوش قد و هیکل و خوش چهره وارد مغازه شد.

 

گفت: خانوم، این حرفه تونو به منم یاد میدین؟

 

گفتم: سخته، علاقه و ابزار و حوصله می خواد.

 

گفت: من خودم کیف می دوختم، کیفای چرمی.

 

گفتم: چه خوب، منم چرمدوزی بلدم، با دست میدوزی؟ چرم طبیعی یا مصنوعی؟

 

گفت: مصنوعی. نه با دست.

 

گفتم: برای چی می خوای حرفه منو یاد بگیری؟

 

گفت: شوهرم سرزنشم میکنه. همش سرم میکوبه که تو هیچ هنری نداری! یه باغ فکسنی داره، میگه ببین فلانی زنش میره باغ کار میکنه، بهش میگم مگه باغ تو مث باغ فلانیه که من برم از صب تا شب کار کنم؟

می خوام یه حرفه و هنر یاد بگیرم دهن شوهرمو ببندم!

 

گفتم: سعی کن حرفه ای یاد بگیری که بتونی درآمد داشته باشی. اونوقت دیگه شوهرت جلوت خم میشه و دیگه کاری باهات نداره. این حرفه سخته، طول می کشه تا به درآمد برسی.

 

اون زن، از من کوچیکتر بود ولی نوه داشت.

کلی هم از دست شوهرش دلش پر بود.

منم حوصله اینجور زنهای غر غرو و پرحرف ندارم، شاگرد میخوام ، ولی اگه بگیرم، کارگر افغانی می گیرم، به چن دلیل.

۰۳/۱۱/۱۶
با نو

نظرات  (۲)

شوهرش نمیدونه که همون شغل خونه داری خودش ماهی ۲۰ میلیون صرفه جویی تو هزینه هاست و خودش کلی کاره...

پاسخ:
ای بابا

کدوم مردی اجر و بها و ارزش خونه داری رو می دونه؟

معمولا آدما قدر داشته هاشونو نمی دونن. 

این خانوم، بنده خدا اون جور که میگف کدبانوعه. 
یه ماسک یادم داد گف درست کن، صورتت صاف و صوف می شه 😀

خیلی بده که مرد، زنش رو سرزنش کنه.

دلم برای خانومه سوخت‌‌‌...

پاسخ:
اینجور خانوما گناه دارن.
بنظرم مردا ظلم می کنن در حقشون. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">