یک زن

تنها ولی محکم و استوار
يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۳۹ ب.ظ

دخترای رنگی رنگی

_______________

سرم گرم کار بود که دوتا دختر تقریبا بیست و چن ساله وارد مغازه شدن.

یکیشون دقیقن منو یاد این سیرک بازا انداخت.

دخترک انقد رنگی رنگی بود که آدم دلش می خواس همینجور نگاش کنه.

روی گونه هاش لیبل رنگی زده بود: زرد، قرمز، فسفری

فر مژه و ریملش هفت رنگ بود. رنگ فسفریش قشنگ تو ذوق میزد.

آرایش غلیظ و ...

 

نشستن تا سفارششونو آماده کنم،

اون دختر رنگی رنگی احساس کردم حالش بد شد.

گفتم : چیشد؟ فشارت افتاده؟

 

رفتم براش شکلات و یکم تنقلات که داشتم آوردم تعارفش کردم.

دختره ازین مهربونی من خوشش اومد و خیییلی تشکر کرد.

انگار رفتار من براش عجیب و تعجب آور بود.

بهش گفتم: چایساز دارما. نسکافه؟ قهوه؟ ماسالا؟ 

هستا.

 

ازین تعارفای من انقد ذوق زده شده بودن که حد نداره!

کللی تشکر کردن و کارشونو تحویل گرفتنو رفتن.

 

یکم بعد متوجه شدم کیفشو روی صندلی جا گذاشته.

گفتم حتماً بر می گرده دیگه.

 

نیمساعت بعد اومد و خوشحال ازینکه کیفش سرجاشه و دست نخورده!

 

من تو این چن دیقه قشنگ حس ناامنی رو در اینها حس می کردم.

یکی نیس بگه آخه خوشگل خانوما، مجبورین انقد تابلو باشین که حس ناامنی بهتون دست بده؟

:))



نوشته شده توسط با نو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

یک زن

تنها ولی محکم و استوار

یک زن

اینجا فقط ثبت رویدادهاست.
کسی نیستم و چیزی هم تو چنته م ندارم.
هرچی می نویسم بر اساس دیده ها و کشیده هاست.
واقعیتهای زندگی.
.
هیچ وبلاگی رو خاموش دنبال نمی کنم.
و توی هیچ وبلاگی ناشناس یا به اسم دیگه کامنت نمی زارم.

در ضمن کامنتهای مجهول فاقد وبلاگ، عدم نمایش زده میشن.

به کامنتهای بی ادب و توهین آمیز هم محل داده نمیشه.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

دخترای رنگی رنگی

يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۳۹ ب.ظ

_______________

سرم گرم کار بود که دوتا دختر تقریبا بیست و چن ساله وارد مغازه شدن.

یکیشون دقیقن منو یاد این سیرک بازا انداخت.

دخترک انقد رنگی رنگی بود که آدم دلش می خواس همینجور نگاش کنه.

روی گونه هاش لیبل رنگی زده بود: زرد، قرمز، فسفری

فر مژه و ریملش هفت رنگ بود. رنگ فسفریش قشنگ تو ذوق میزد.

آرایش غلیظ و ...

 

نشستن تا سفارششونو آماده کنم،

اون دختر رنگی رنگی احساس کردم حالش بد شد.

گفتم : چیشد؟ فشارت افتاده؟

 

رفتم براش شکلات و یکم تنقلات که داشتم آوردم تعارفش کردم.

دختره ازین مهربونی من خوشش اومد و خیییلی تشکر کرد.

انگار رفتار من براش عجیب و تعجب آور بود.

بهش گفتم: چایساز دارما. نسکافه؟ قهوه؟ ماسالا؟ 

هستا.

 

ازین تعارفای من انقد ذوق زده شده بودن که حد نداره!

کللی تشکر کردن و کارشونو تحویل گرفتنو رفتن.

 

یکم بعد متوجه شدم کیفشو روی صندلی جا گذاشته.

گفتم حتماً بر می گرده دیگه.

 

نیمساعت بعد اومد و خوشحال ازینکه کیفش سرجاشه و دست نخورده!

 

من تو این چن دیقه قشنگ حس ناامنی رو در اینها حس می کردم.

یکی نیس بگه آخه خوشگل خانوما، مجبورین انقد تابلو باشین که حس ناامنی بهتون دست بده؟

:))

۰۳/۱۱/۱۴
با نو

نظرات  (۳)

:)

پاسخ:
:))

جامعه ناامنی ایجاد میکنه، ربطی به پوشش نداره، دخترایی داشتیم که در جمع فامیل و با پوشش مناسب توسط نزدیک ترین فرد فامیل مثل دایی و عمو مورد تجاوز قرار گرفتن. یه دختر مگه چند سال جوونه

پاسخ:
جامعه اگه ناامنی ایجاد می کنه پس باید برای همه زنها ناامنی ایجاد کنه نه برای یه عده خاص.
کجای جامعه ما ناامنه؟
جامعه ناامن ندیدی.

به پوشش ربط داره.

اون دخترایی که توی فامیل مورد تعرض و تجاوز قرار می گیرن، بخاطر مسائل و مشکلات خانوادگی و فامیلی هس.
روابط غلط.
آزادیهای نامشروع
بی بندوباری
بی قید و بندی

اینجور دخترا خانواده امنی ندارن. خانواده کنترلگر، صمیمی، مراقب هم.

جامعه امن، از خانواده امن میاد بیرون.

خانواده ها امن باشه، جامعه امن میشه.
خانواده های امن هم نیاز به یه زن قوی و مقتدر دارن، یه مادر فهمیده ای که زندگی، همسر و فرزندانشو خوب مدیریت کنه.
خونه و خونواده رو امن کنه.
همینطور یه پدر قدرتمند و با کفایت

این حقیقت، انکار ناپذیره.
اینطور نیس؟

در این که خانواده امن جامعه امن میاره شکی نیست.

چون وقتی همه اعضای خانواده در یک جامعه حد خودشون رو بدونن دیگه مشکلی در جامعه پیدا نمیشه.

من دارم میگم خیلی وقتا اصلا ربطی به پوشش نداره، موضوع من چیزی نیست که شما پاسخ دادین، مرد مریض مریضه، همه جا هم هست، اینو نمیشه انکار کرد. وگرنه من با 2 متر مانتو تو تاکسی از مرد بغل دستیم نباید خودمو جمع و جور بکنم تا ایشون انقدر پاهاشو باز کنه که من معذب بشم.

به جای این حرفا باید فرهنگ رو آموزش داد، نه اینکه زنا هرچه بیشتر خودشون رو بپوشونن، هرچند هرچقدر بپوشونن مردا حریص تر میشن، بیایید قبول کنیم خوی حریص مرد رو هیچ چیزی نمیتونه خاموش کنه، مگر جامعه انقدر امن باشه و مجازات قانونی برای متجاوز وجود داشته باشه که دست از پا خطا نکنن، و زن هم بتونه با پوشش دلخواه و البته مناسب در جامعه حاضر بشه.

پاسخ:
خودت میدونی مثلاً وقتی یه چهره و ظاهر غیر متعارف ناجور بزنی بری بیرون، نمی تونی احساس امنیت کامل کنی.
چرا؟ چون حداقل اون فطرتت یچیزی رو پس میزنه. و همون باعث اغتشاش توی درونت میشه.

اینم که مرد مریض مریضه، بله. درسته و قبول دارم.
اونم که همه جا هس. ربطی به این جامعه نداره.

و اینم قبول دارم که فرهنگ رو باید آموزش داد.
البته آموزش دادنی نیستا. آموختنیه. چجوری؟ اینجوری که مثلاً من فرهنگهای دیگه رو ببینم و یچیزی یاد بگیرم. نه اینکه یکی بیاد بمن یاد بده.
من اصلن اعتقاد به پوشوندن بیشتر و بیشتر ندارم.
اصلن منطقی هم نیس.
همه چی باید اعتدالی باشه.

خوی حریص مرد رو هیچ چی نمی تونه خاموش کنه؟
خاموش نباید بشه که. باید مهار بشه. اونم بطور فردی اتفاق میفته.
جامعه امنه.
مجازات قانونی هم هس.
منتها افراد جری شدن. حالا به هر دلیلی.
وجدان فردی و شخصی توی آدما از بین رفته.

الآن مگه زنها با پوشش دلخواه و مناسب از نظر خودشون مگه تو جامعه حاضر نمیشن؟
الآن کسی جلوشونو می گیره؟

حالا یه مدت افراط در مقابله با پوشش بود،
الآنه تفریط.
ببینیم کدومش جواب میده؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">