یک زن

تنها ولی محکم و استوار
پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۵:۴۵ ق.ظ

گذشته، حال، آینده

_________________________

این حال که درش هستیم، محصول گذشته هاس.

 

و آینده محصول حال.

 

هرچی که در حال تجربه ش کردم و بهش رسیدم، تو اون گذشته و گذشته ها دیده بودمش.

و رنج آور اینکه با خیلیاش مقابله کردم که رخ ندن، ولی اتفاق افتادن و شد.

 

 

 

و مطمئنم که آینده هم، از همین حال و احوالات ساخته میشن.

 

و همچنین خیلی از وقایع آینده رو تو خواب بهم نشون دادن، اتفاق افتاد و نشون میدن و اتفاق خواهد افتاد.

 

برا همین سحرها که خودکار از خواب بیدار میشم، ساعتها به چیزایی که توی خواب نشونم دادن فک می کنم.

 

برا همین همیشه انگار از همه چی خبر دارم و اتفاق میفته.

 

نمیدونم اینا خوبن یا بد؟

 

از یه لحاظ خوبن بشرطی که آدم از فرصتا استفاده کنه.

و از یه لحاظ اصن خوب نیس چون دیگه آینده جذابیتی برات نداره. و از طرفی دونستن اتفاقات تلخ و ناگوار عذاب کشنده ای هس.

 

کاش میشد برا همیشه از قالب زمان و مکان خارج بشم.

نه گذشته با من باشه، نه حال، نه آینده.



نوشته شده توسط با نو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

یک زن

تنها ولی محکم و استوار

یک زن

اینجا فقط ثبت رویدادهاست.
کسی نیستم و چیزی هم تو چنته م ندارم.
هرچی می نویسم بر اساس دیده ها و کشیده هاست.
واقعیتهای زندگی.
.
هیچ وبلاگی رو خاموش دنبال نمی کنم.
و توی هیچ وبلاگی ناشناس یا به اسم دیگه کامنت نمی زارم.

در ضمن کامنتهای مجهول فاقد وبلاگ، عدم نمایش زده میشن.

به کامنتهای بی ادب و توهین آمیز هم محل داده نمیشه.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

گذشته، حال، آینده

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۵:۴۵ ق.ظ

_________________________

این حال که درش هستیم، محصول گذشته هاس.

 

و آینده محصول حال.

 

هرچی که در حال تجربه ش کردم و بهش رسیدم، تو اون گذشته و گذشته ها دیده بودمش.

و رنج آور اینکه با خیلیاش مقابله کردم که رخ ندن، ولی اتفاق افتادن و شد.

 

 

 

و مطمئنم که آینده هم، از همین حال و احوالات ساخته میشن.

 

و همچنین خیلی از وقایع آینده رو تو خواب بهم نشون دادن، اتفاق افتاد و نشون میدن و اتفاق خواهد افتاد.

 

برا همین سحرها که خودکار از خواب بیدار میشم، ساعتها به چیزایی که توی خواب نشونم دادن فک می کنم.

 

برا همین همیشه انگار از همه چی خبر دارم و اتفاق میفته.

 

نمیدونم اینا خوبن یا بد؟

 

از یه لحاظ خوبن بشرطی که آدم از فرصتا استفاده کنه.

و از یه لحاظ اصن خوب نیس چون دیگه آینده جذابیتی برات نداره. و از طرفی دونستن اتفاقات تلخ و ناگوار عذاب کشنده ای هس.

 

کاش میشد برا همیشه از قالب زمان و مکان خارج بشم.

نه گذشته با من باشه، نه حال، نه آینده.

۰۳/۱۱/۰۴
با نو

نظرات  (۲)

شما خیلی آدم خاصی هستین

خیلی خیلی خاص

واحتمالا تاوان سنگینی دادین توی زندگی دادین تا به این نقطه رسبدین

پاسخ:
اینکه آدم خاصی ام، یه غلو ه.
خودم همچین فکری ندارم،
اگرم یوقتا یه همچین چیزی نمود کنه بشدت باهاش مقابله می کنم.
چون این دنیا جای آدمای خاص نیس🤪

بعدم
تاوان سنگین؟🤔

تاوان، مال کارای بده.😰
یعنی کارای بد زیادی داشتم که تاوان پس میدم؟🥵

عوضش پاک از دنیا میرم، نه؟😇


نمی دونم 

نه منظورم خون دل خوردگی یا دود چراغ خوردگی بود 

کاری به این صحبتها نداشتم

پاسخ:
خون دل که خعلی خوردم.
دود چراغ هم... انقدی بوده که دودی شدم🙃

هعی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">