روضه ی عقلانی
دلم یه روضه ی عقلانی می خواد!
یه جایی هستم که امکان حضور در هیچ مجلسی ندارم!
تلویزیون صاحبخونه روشنه... سخنران سخنرانی می کنه و مداح مداحی.
ولی من این چیزا رو نمی خوام.
.
نمی تونم گریه کنم.
من جور دیگه ای به اوضاع نگاه می کنم!
شاید بخندید به من، ولی این روزهای سال 60 هجری قمری رو می بینم!
می بینم و می فهمم.
لحظه به لحظه اونجام!
.
از شدت سنگینی فضای این مشاهده، قلبم عجیب فشرده ست؛
کاش یه روضه متفاوت می خوندن برام.
یه روضه عقلانی، واقعا حماسی.
یه روضه عرشی.
.
من به یک گریه ی عمیق نیاز دارم...
عمیق از سرِ درد....
من با مختار دیدن گریه ام میگیره :`)