عطر خونه
سه شنبه, ۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ
بالاخره امروز، بعد سه ماه، به سرباز ما اجازه دادن که ۳ روز بیاد مرخصی!
سرباز، اول اومد مغازه پیش من، خم شد و دست منو بوسید. منم محکم فشارش دادم، بوسه بارونش کردم و عطر جنگ و دفاع و وطن دوستی و رشادت و صبر و استقامت رو بوئیدم و بوئیدم.
.
وقتی وارد خونه شدیم، سرباز همون جلوی در، روی زمین افتاد و زمین خونه رو بوسید.
.
غذای مورد علاقه شو کشیدم، همه مثل پروانه دورش جمع شدیم و سرباز شروع کرد به تعریف خاطرات.
.
_ مامان، همه سه ماه یطرف، این دو هفته یطرف.
.
_ما هم از یگانمون دسته گلهایی شهید دادیم...
۰۴/۰۴/۰۴
چشمت روشن
شهادتشون مبارک
رزمندگانمون محفوظ و عاقبت بخیر