مریم ها
_____________
یه سر رفتم تهران.
پیش مریم.
طبق معمول غرغر می کرد از دست شوهرش.
بهش گفتم: چیه چی شده؟
ابروهاشو بالا انداخت و ساکت شد.
مریم خوش قد و بالا و خوش هیکل و بقول خودش امروزی.
یه بچه بیشتر نداره.
اونم بزرگ شده دیگه.
گفتم: چیشده؟ بگو.
گفت: از دست این مردا.
مریم سر مسائل جنسی با شوهرش مشکل داره. مث خیلی از زنای دیگه.
یبار بهش گفتم دختر خوب، بجای اینکه انقد اخلاق خودتو شوهرتو تنگ کنی، نیمساعت، یه ساعت، در اختیارش باش و کام بهش بده، تا یه هفته ده روز ، دو هفته راحتی. چرا الکی ، بیخود همه چیو زهر تن خودتو شوهرت می کنی؟
تو متعهدی که در خدمت شوهرت باشی تا زمانی که تعهد داری. تا زمانی که شوهرت داره نفقه تو میده. تو اون زمانی که شوهرت نیاز داره، بهش برس. نیازشو برآورده کن. حالا هر نیازی که هست. بعدش خودت باش. مال خودت.
نمی دونم بعضی زنا چه سیستمی دارن که انقد سختشونه خواسته های مردشون رو برآورده کنن؟
البته ناگفته نمونه که مردا هم گاهی عجیب غریب میشن. ولی معتقدم یه زن می تونه ، و فقط هم یه زن می تونه از پس این مردا بربیاد. یکم تدبیر می خواد؛ سیاست می خواد.
به مریم گفتم: اون از بچه داریت که یه دونه بچه آوردی و تمام.
اینم از شوهرداریت.
یکم به خودت بیا.
یه بچه، میشه لوس و ننر. اونم پسر.
بعدم، بچه، بچه می خواد. چیه اونو وابسته کردی به خودت؟ فردا پسفردا هم زن بگیره باز بچه ننه اس و مشکلات خاص خودشو داره.
.
من این حجم از خودخواهی زنها رو نمی تونم هضم کنم واقعاً.
سلام آقای اینجانب!
هویت جدید مبارک!